توی کافه صدای آهنگ ملایمی از شجریان شنیده میشه.
باهاش اروم زیر لب میخونم.
چرا رفتی، چرا من بی قرارم..
به سر سودای آغوش تو دارم. ..
ادامه نمیدم و چشمامو میبندم و سرمو روی میز میذارم.
میدونم ادامه دادنش فقط چشمامو خیس میکنه.
چند دقیقه ی بعد سنگینی حضور کسی رو حس میکنم.
سرمو بلند میکنم و بی اختیار خجالت می کشم از این چشم تو چشم شدن.
از هول شدن من اونم هول میشه..
قهوه و کیک رو میذاره روی میز و میره.
عینکمو بر میدارم و چشم هامو از خستگی فشار میدم. قهوه رو مینوشم و کیک رو هم میخورم..
به ساعت که نگاه می کنم میبینم بیشتر از دو ساعته که اونجام!
با بی میلی میرم تا حساب کنم. یه تراول پنجایی میذارم روی میز و بقیه شو میگیرم.
برای بار آخر چشم تو چشم میشیم. ازش تشکر می کنم و خارج میشم. لبخند میزنه و میگه خوش آمدین. و نگاهش تا خارج شدن کامل من از کافه همراهیم می کنه.
بقیه ی پولارو توی کیف پولم میذارم که بینش یه کاغذ میبینم.
روش یه شعر نوشته..
نمیدونم تعجب کنم یا بخندم..
لبخند زنان قدم میزنم و از کافه دور میشم:
تو دستات تیشه هم باشه قشنگه
رقیب ریشه هم باشه قشنگه
تو عینک می زنی، عیبی نداره
عسل تو شیشه هم باشه قشنگه!
تنها در خانه ٢...برچسب : نویسنده : namehayesabz بازدید : 121